محل تبلیغات شما

با دخترم رفته بودیم خرید،  خیلی طول کشید بعد خریدم گفت شامو بیرون بخوریم ، گفتم دلی تنهاست عروس هلندی ناز  من  که دلی صداش میکردیم و از اون پر زردا بود )  گفتم گناه داره  از بعد از ظهری تو قفسه مگه نمیدونی اخلاقشو الان داره لحظه شماری میکنه برسیم  بیاد بیرون  هر کاری کردم دخترمو متقاعد کنم قبول نکرد  هوس جیگر کرده بود جاتون سبز رفتیم جیگرکی سر خیابون  و . بعدشم تا رسیدیم خونه ساعت شد ۱۲   دلی همینکه کلیدو چرخوندم تو قفل یهو چنان جیغی کشید که ترسیدم  دویدم طرف قفس ببینم چی شده که دیدم داره با خوشحالی نگام میکنه و هی بالا پایین می پره و خودشو میزنه به میله های قفس چنان بالا پایینی می پرید که اشکم راه گرفت همون دو سیخ جیگری هم که از گلوم رفته بود پایین اشک شد از چشام راه گرفت یادم اومد تو تموم اون ساعاتی که داشتیم خرید میکردیم با دخترم و من مشغول شاد کردن دل دخترم بودم دلی نگاه منتظرش تو تموم اون ساعات طاقت فرسا  به میله های قفس بود تا زودتر وا شه درش از عصری دلی من  چشم انتظارم بود برسیم خونه در قفسو باز کنم بیاد بیرون  در قفسو باز کردم لبمو گذاشتم رو نوکش نوکشو چند بار به نشونه تشکر لابد، زد رو لبم که خیس شده بود از اشک و پر کشید رفت رو شومینه نشست که خیلی دوس داشت اون بالا رو  گاهی که خسته می شد اولش قبل پر کشیدن یه چیزی شبیه خستگی در کردن بالاشو چند بار حسابی باز و بسته میکرد حقم داشت اون بالا آفریده شدن واسه پر کشیدن و بال زدن   . طفلک این تموم انتظارش بود از من . رهایی از قفس و نشستن ساکت رو شومینه و نگاه کردن به در و دیوار و آدمای دور و برش  بدون اینکه آسمان رو ببینه و آزادنه پر بکشه و بال بزنه و شادی کنه تو هوای آزاد خدا . 

دو دلی که از یه جنس نیستن !!!

ای که دستت می رسد کاری بکن ....

شوهر عروس هلندی من دست بزن داشت !!!

رو ,تو ,قفس ,اون ,تموم ,دخترم ,راه گرفت ,رو شومینه ,و بال ,قفسو باز ,بود از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عشق من امام علی